همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

خیلی وقته که نیومدم

فک کنم از آخرین پستم یه مدته طولانی میگذره اصلا حال و حوصله درستی نداشتم و هنوزم ندارم ، مشکلاته همیشگی و درگیریام، ولی چون امروز آخرین روزه تابستونه 94 بود گفتم بیام و یه پست بزارم که فراموش نکنم که تابستونم چجوری گذشت و یه یادگاری ازش نگه دارم، وقتی به نوره کمرنگه بیرون نگا میکنم و هوای خنکه اوله صبا بهم میخوره به خودم میگم که آره راست راستی پاییز از راه رسید و همین روزاست که کوههای توچالم از سفیدی برف پر شه و پنجره شمالی خونرو که باز کنم بهم لبخند بزنن، ایشالله که پاییز و زمستونه امسال پر از خیر و برکت و اتفاقای خوب باشه، کم کم خونه تکونیه شهریورم تموم شد و خونه یه حالی عوض کرد. میتونم به جرات بگم که این تابستون ...
31 شهريور 1394
1